درخت ذهن من

نوشتن بیرون جهیدن از صف مُردگان است

درخت ذهن من

نوشتن بیرون جهیدن از صف مُردگان است

حلی‌نت هفتم

شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۶ ق.ظ

درود!

چه خبرا؟ خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟

خلاصه‌ای از عملکرد بچّه‌های شهرستان آمل و سایر تیم‌های کشور در هفتمین دوره‌ی مسابقات حلی‌نت رو این جا می‌نویسم که امیدوارم بپسندید!

 

 

سیزدهم و چهاردهم تیرماه مرحله‌ی نهایی مسابقاتِ سراسری برنامه‌نویسی حلی‌نت هفتم به صورت حضوری برگزار شد، که به لطف خدا، دو تیم برگزیده از شهرستان آمل هم داشتیم:

من و جعفر بلالی مقدّم (در رده‌ی الف) – نام تیم: The Source Code

 مهران شاکری نوا و حسین یوسفی مقدّم (در رده‌ی ب) – نام تیم: رعــد

در آزمون ورودی که به شکل آنلاین برگزار شد، در کلّ کشور حدود هزار نفر شرکت کردن، که در نهایت حدود 90 تیم برگزیده داشتیم.

در مورد رده‌های مختلف این مسابقات باید بگم که دو رده وجود داشت: رده‌ی الف برای بچّه‌های اوّل، دوم و سوم راهنمایی به علاوه‌ی اوّل دبیرستان بود و رده‌ی ب هم برای بچّه‌های دوم، سوم و چهارم دبیرستان به علاوه‌ی دانشجویان سال اوّل دانشگاه...

برنامه‌ی مسابقه‌ی حضوری هم قرار بود به این شکل باشه که کمابیش همین جوری هم اجرا شد:

 

افتتاحیه : ساعت 9 الی 10 پنج شنبه 13 تیر

مسابقات رده الف: ساعت 10الی 14 پنج شنبه 13 تیر

مسابقات رده ب: ساعت 15 الی 20 پنج شنبه 13 تیر

کارسوق رده الف: 15 الی 20 پنج شنبه 13 تیر

کارسوق رده ب: 10 الی 14 پنج شنبه 13 تیر

تورنومنت شبانه(مخصوص پسران): 22 پنج شنبه 13 تیر الی 6 صبح جمعه 14 تیر 

اختتامیه و اهداء جوایز: 10 الی 12 جمعه 14 تیر ماه 1392

 

صبح پنجشنبه حدود ساعت هشت و نیم، اسم‌نویسی کردیم و بعدش افتتاحیه برگزار شد.

 

 

 

بعد از اون، مسابقه‌ی برنامه‌نویسی رده‌ی الف و هم‌زمان کارسوق رده‌ی ب هم آغاز شد. کارسوق رده‌ی ب رو که من شرکت نکردم، ولی این طور که معلومه دکتر احمدی برای بچّه‌های این رده، درباره‌ی مباحث زیر سخنرانی کردن و سخنرانیشون خیلی هم جالب بوده:

تاریخچه ی هوش مصنوعی - تست تورینگ - رباتیک - تعامل انسان با ماشین،رسانه - تصور از آینده - علوم شناختی

امّا در مورد مسابقه‌ی برنامه‌نویسی‌ای که ما داشتیم بگم که چیز جالبی بود و فرق مهمّی که با سایر مسابقات برنامه‌نویسی داشت این بود که به شکل گروهی شکل گرفت و همکاری تیمی رو افزایش داد. تعداد سؤالات مسابقه 9 تا سؤال بود و 4 ساعت طول کشید.

 

 

ببینم منو جعفر رو می‌تونین تو این عکس پیدا کنین؟!

 

در مورد نتایج، اطّلاعات دقیقی در دست نداریم، چون رتبه‌ها رو نیم ساعت آخر به حالت freeze در آوردن تا معلوم نباشه چه تیم‌هایی اوّل تا سوم شدن. چیزی که معلومه این که من و جعفر آخرین بار دهم بودیم و اگه بقیه آخرای مسابقه خیلی گل کاشته باشن و یه دفعه چند جواب درست فرستاده باشن، رتبه‌ی تیم‌مون دیگه از پونزدهم یا بیستم اون طرف‌تر نمی‌ره!

بعد از این و صرف ناهار، ساعت 3 بعدازظهر تا 8 شب، مسابقه‌ی برنامه‌نویسی رده‌ی ب و هم‌زمان با اون کارسوق رده‌ی الف برگزار شد. در مورد مسابقات رده‌ی ب، امید زیادی برای کسب مقام برتر داشتیم، ولی به هر دلیلی که بود ازش بازموندیم و باز هم رتبه‌ای بین دهم تا بیستم گرفتیم.

 

 

درمورد کارسوق رده‌ی الف هم بگم که اوّلش دوتا سخنرانی داشتیم. اوّلی که توسّط دکتر شیرازی که آدم جوانی هم بود صورت گرفت، پیرامون علوم شناختی و با گرایش زیستی ارائه شد. خیلی مطالب جالبی بودن و ارتباط عجیب بین علوم مختلف رو می‌رسوند، فقط حیف که این قدر کم بود و بیش از یک ساعت طول نکشید.

سخنرانی دوم رو آقای جهانگیری داشتن که حدود ساعت 5 بعدازظهر آغاز شد. این سخنرانی پیرامون نظریه‌ی بازی‌ها بود و چیز چندان جدید (واسه من) نداشت... آخه جالب این که اوّلین سؤالی که از بچّه‌ها پرسید، دقیقاً(!) همون سؤالی بود که در کلاس نظریه‌ی بازی‌های مسابقات سیگما سخنران اون‌جا از ما پرسیده بود!... چه دنیای کوچیکیه!

بعد از اون سخنرانی که حدود چهل و پنج دقیقه فقط طول کشید، تازه کار اصلی ما با بازی‌ها شروع شد. رفتیم به سالن بازی و ریاضی. اونجا دو مسابقه برگزار کردن، به این شکل که از هر تیم یک نفر در مسابقه‌ی اتللو شرکت کرد و یکی دیگه در مسابقه‌ی تاس‌ریزی(که نحوه‌ی بازیش به بچّه‌ها توضیح داده شده بود). البته به اختیار خودمون نبود که در چه مسابقه‌ای شرکت کنیم و خودشون یه جوری تنظیمش کردن. از تیم ما، جعفر رفت برای اتللو و من رفتم برای تاس‌ریزی...

این مسابقه‌ی بازی‌ها دوحذفی بود و تو پنج دور برگزار شد که خداروشکر موفّق شدم با تنها یک باخت، توی این بازی قهرمان بشم! هورا!

جعفر هم خوب بازی کرد، امّا همون جور که می‌دونید خیلی‌ها قبلاً با اتللو بازی کردن و شاید چیز چندان جدیدی نداشت و نمی‌شد در این بازی خیلی راحت مانور داد. خلاصه این که متأسّفانه نشد قهرمانی اتللو رو هم بگیریم.

 

سالن بازی و ریاضی

 

سمت چپ، من در فینال مسابقه‌ی تاس‌ریزی

جعفر کنار دست من در حال هیجان دادن به مسابقه!

توی این عکس نوبت حریفه(که البته در کادر دوربین قرار نداشت!)

 

موقعی که هر دو مسابقه تموم شده بود

و دو تیم آمل در سالن بازی و ریاضی کنار هم بودیم

 

پس از شام، سرانجام نوبت به تورنومنت شبانه رسید... همینه که می‌گن: شب دراز است و قلندر بیدار!!

اوّل از همه توضیحاتی راجع‌به نحوه‌ی مسابقه و کاری که ما باید انجام می‌دادیم رو شنیدیم. این سخنرانی هم توی همون سالن همایشی بود که سخنرانی‌های قبلی رو داشتیم.

 

 

و امّا تیم‌هایی که برای این قسمت شرکت کردن کمی فرق داشت. می‌شد برای این مسابقه تیم‌های جدیدی تشکیل داد که حداکثر 4 نفر می‌تونستن یک تیم باشن. علاوه بر این هیچ محدودیّت رده‌ای هم نداشت. این شد که ما تیم آمل رو با هم یک‌پارچه کردیم و تیمی به نام Awesomeness تشکیل دادیم...

خلاصه‌ی تورنومنت شب، این بود که باید برنامه‌ای رو می‌نوشتیم، که به جای ما، در یک بازی کامپیوتری بازی کنه. خیلی چیز باحال و جالبی بود، ولی همین قدر سخت هم بود! اوّلین شبی بود که تا صبح گذروندم! کلّ شب رو بچّه‌ها در سایت(همون بخشی که مسابقه‌های برنامه‌نویسی انجام شده بودن) گذروندن و داشتن روی برنامه‌هاشون کار می‌کردن... البته بعضی کوچیک‌ترها(مثل من و جعفر!!) بیش‌تر نقش ناظر کیفی این بخش رو داشتیم و زیاد جدّی کار نمی‌کردیم.

ساعتی پس از ساعتی دیگر گذشت و صبح کم‌کم فرا رسید! بعد از مسابقه؛ یعنی ساعت 6 صبح، تو نمازخونه، در کنار بقیه کسانی که خواب دراز کشیده بودن، ما هم جایی دراز کشیدیم و یکی دو ساعتی چشم رو هم گذاشتیم...

بعد، ساعت هفت و نیم این طورا، صبحانه خوردیم و باز برگشتیم به سالن همایش، برای دیدن مسابقه‌ای که قرار بود بین برنامه‌هامون(همون‌هایی که دیشب نوشته بودیم) صورت بگیره.

 

خستگی بچّه‌ها بعد از یک شب سخت...!

 

بازی‌هایی که بین برنامه‌هامون رخ داد رو نمایش دادن و متأسّفانه این رقابت به نظر خودم با عدالت کاملی شکل نگرفت و چیز کمی هم نیست بخوام این جا بنویسم، ولی به هر حال در این بخش هم اوّل تا سوم نشدیم!

مراسم اختتامیه بعد از اون از ساعت 10 تا 12 بود. حدود نیم ساعت هم در بینش به مشکل فنّی برخورده بودن، که نهایتاً رفع شد و سپس نفرات برتر روی سن اومدن و جایزه‌هاشون رو دریافت کردن... نکته‌ای که من بهش توجّه کردم و فکر کنم بقیه هم به وضوح متوجّه‌ی اون شدن، این بود که همه نفرات اوّل تا سوم از تهران بودن!... التبه خداروشکر تونستم همون جور که توضیح دادم، حدّاقل در بازی تاس‌ریزی اوّل بشم که این طوری یه قهرمان شهرستانی هم داشته باشیم!

نهایتاً همه‌ی بچّه‌ها روی سن جمع شدیم و چند عکس دسته جمعی گرفتیم... که عکس مناسبی در این باره ندارم تقدیم کنم!

خلاصه همون جا بود که همه چیز پایان گرفت و همه به امید حلی‌نت هشتم، مرکز علامه حلی تهران رو ترک کردیم...

 

پدرام شاکری نوا

چهاردهم و پانزدهم تیر ماه سال یک هزار و سی‌صد و نود و دو خورشیدی

 

برای سایر اطّلاعات از قبیل تیم‌های اوّل تا سوم می‌تونید به سایت حلّی‌نت سر بزنید.

  • ۹۲/۰۴/۱۵
  • ۱۴۱۴ نمایش
  • پدرام شاکری نوا

نظرات (۷)

  • علی اکبری
  • سلام
    خسته نباشید
    کار بزرگی کردید ;)
    موفق باشید در دوره بعدی
    پاسخ:
    سلام.
    ممنون.
    ایشالله.
  • علی سیارنژاد
  • سلام،
    خوشحالم که بهتون خوش گذشت و امیدوارم که این پیروزی تداوم داشته باشه! :-)
    پاسخ:
    درود!
    ممنون، ایشالله سال آینده تو هم بیای ؛)
  • محمد هومند
  • سلام.
    همواره پیروز باشید.

    فکر کنم طبق معمول روبیک نبود. چرا ؟
    اون بازی که عکسش رو گذاشتی اتللو بود ؟
    http://eshop.rubiker.ir/128536-%D8%A7%D8%AA%D9%84%D9%84%D9%88-6*6/bz=fs
    پاسخ:
    سلام، ممنون!
    همه که روبیک بلد نیستن بخوان تو هر مسابقه‌ای ازش استفاده کنن!!!!
    آره، اتللو بود ؛)
  • سید علی محمدی نیاکی
  • سلام... و باز هم به رفاقت با تو افثخار می کنم.
    پاسخ:
    سلام، ممنون!
  • حسین ایمانی
  • سلام
    چه بهتره که ازین مستندات بیشتر بذاری.
    همیشه موفق باشی.
    پاسخ:
    سلام
    هر چه قدر بتونم تقدیم می‌کنم ؛)
    ممنون :)
    ســـــــــــــــــــــــــلام استاد
    امیدوارم موفق باشی و طبق معمول باعث خوشحالی و افتخار ما !
    پاسخ:
    ســلام استاد!
    چند وقته سر نزدید، چیزی نشده که؟
    ایشاله، ممنون :)
    ســــــــــــــــــــــــلام استاد
    فکر نکنم ........................ هر چند مشغله های من حداقل در پراکندگیش از شما بیشتره ولی با اینحال بهت سر میزنم و مطالبی که به من ربط داشته باشه یا در حد عقل و سواد من باشه اظهار نظر می کنم
    ما دوستت داریم و از مطالبت لذت می بریم.
    پاسخ:
    سلام استاد
    شما لطف دارید،
    ممنون........
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.