درخت ذهن من

نوشتن بیرون جهیدن از صف مُردگان است

درخت ذهن من

نوشتن بیرون جهیدن از صف مُردگان است

داستان مرد خوشبخت

پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۱۰ ق.ظ

پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت:

«نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند.»...


تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند

تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد،

اما هیچ یک ندانست.


تنها یکی از مردان دانا گفت که

فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند:

اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید،

پیراهنش را بردارید

و تن شاه کنید،

شاه معالجه می شود.


شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.

آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند،

ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.

حتّی یک نفر پیدا نشد که کاملاً راضی باشد.

آن که ثروت داشت، بیمار بود.

آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد،

یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت.

یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.

خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.


آخرهای یک شب،

پسر شاه از کنار کلبه ای محقّر و فقیرانه رد می شد

که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید:

«شکر خدا که کارم را تمام کرده ام.

سیر و پر غذا خورده ام

و می توانم دراز بکشم و بخوابم!

چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»


پسر شاه خوشحال شد

و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند

و پیش شاه بیاورند

و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.


پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند،

اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!

 


لئون تولستوی

(۱۸۷۲)

  • ۹۱/۱۲/۱۷
  • ۱۰۶۲ نمایش
  • پدرام شاکری نوا

مرد خوشبخت

نظرات (۹)

  • محمد هومند
  • سلام
    خیلی جالب بود.
    ممنون..
    تو زندگیمون هم پیش میاد :)
    پاسخ:
    سلام، بله...
    خواهش می‌کنم :)
  • حسین ایمانی
  • مطلب جالب و قشنگی بود ولی واقعا کسی هم پیدا میشه که بگه من خوشبختم؟؟
    پاسخ:
    سلام، آره... من!
  • سید علی محمدی نیاکی
  • سلام پدرام جان. بسیار زیبا و اموزنده بود.
    پاسخ:
    سلام، ممنون  :)
    خیلی قشنگ بود !
    کاش همه ی ما خوش بخت شویم

    پاسخ:
    سلام علی جان،
    حالا که فکر می‌کنم، همه‌ی ما (حداقل کسایی مثل من و تو) به نوعی خوش‌بخت هستیم. واقعن خوش‌بختیم، بدجور، ولی اون‌قدر بهش عادت کردیم که حسّش نمی‌کنیم... کافیه گاهی اوقات یه نگاه به اطرافمون بندازیم...

    ویرایش پاسخ در 17 آبان 1393
    ســـــــــــــــــــــــــــــــــلام استاد
    جــــالب بود ................. قانع بودن نعمت بزرگی می تونه باشه که هرکس افتخار داشتنش رو نداره
    ممنون از مطلب قشنگت
    پاسخ:
    سلام، قطعاً همین طوره...
    مثل همون سخن شیکسپیر: هر کس فقیر و قانع باشد ثروتمند است!
    ممنون :)
  • علی سیارنژاد
  • سلام. ممنون :-)
    پاسخ:
    سلام، خواهش می‌کنم :)
  • استاد عاشق
  • سلام
    وب زیبایی داری آقا پدرام
    به منم سر بزت
    خوش حال میشم نظر بزاری واسم
    با تشکر
    پاسخ:
    سلام، ممنون. حتماً.
  • محمد هومند
  • سلام
    سری بزنید
    amol-arsal.blog.ir
  • مجتبی محمدپناه
  • بله!
    در آینده ای نزدیک یکی از همین نوع داستان ها رو از ادب فارسی در وب خودم خواهم گذاشت!
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.