درخت ذهن من

نوشتن بیرون جهیدن از صف مُردگان است

درخت ذهن من

نوشتن بیرون جهیدن از صف مُردگان است

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان از پائولو کوئیلو» ثبت شده است

    1- درخت مشکلات

  نجّار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد. آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه‌اش دعوت کند. موقعی که نجّار و دوستش به خانه رسیدند، قبل از ورود، نجّار چند دقیقه در سکوت جلوی درختی در باغچه ایستاد. بعد با دو دستش، شاخه‌های درخت را گرفت. چهره‌اش بی‌درنگ تغییر کرد... 

  • ۶ نظر
  • ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۳
  • ۱۲۳۴ نمایش
  • پدرام شاکری نوا