دو داستان از پائولو کوئیلو
۲۸
خرداد
1- درخت مشکلات
نجّار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد. آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانهاش دعوت کند. موقعی که نجّار و دوستش به خانه رسیدند، قبل از ورود، نجّار چند دقیقه در سکوت جلوی درختی در باغچه ایستاد. بعد با دو دستش، شاخههای درخت را گرفت. چهرهاش بیدرنگ تغییر کرد...
- ۶ نظر
- ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۳
- ۱۲۳۴ نمایش